جدول جو
جدول جو

معنی ناطق اصفهانی - جستجوی لغت در جدول جو

ناطق اصفهانی
(طِ قِ اِ فَ)
میرزا صادق. از شاعران قرن سیزدهم هجری قمریست. مؤلف ریحانهالادب آرد: ’در تاریخ گوئی و عددجوئی قدرتی عجیب داشته و در این فن گوی سبقت از دیگران ربوده است، چنانکه عدد ابجدی هریک مصراع از اکثر قصایدش مادۀ تاریخ سال یکی از وقایع بودی و در تاریخ هر بنائی چندین قصیدۀ فریده به همین اسلوب تمام نمودی من جمله قصیده ای در تاریخ اتمام تذهیب ایوان و گنبد مطهر حضرت معصومه که به سال هزار و دویست و هیجدهم هجرت در تحت توجهات خاقان مغفور فتحعلی شاه قاجار به وقوع پیوسته در قم انشاد کرده که مشتمل بر ستایش آن مخدرۀ معظمه و مدح خاقان و توصیف گنبد مطهر و حاوی شصت ودو بیت بوده و عدد ابجدی هر مصراعی مطابق عدد همان سال مذکور می باشد’، از آن قصیده است:
این قبه گلبنی است به زیور برآمده
یا پاک گوهریست پر از زیور آمده
این قبه راست اوج به جائی که پیش وی
صدر فلک به چشم ملک احقر آمده
از دل سؤال کردم و گفتم مرا بگو
کین صحن از چه رو ز جنان بهتر آمده
دل در جواب گفت که اینک در این سؤال
عقل طویل قاصر و فهم اقصر آمده.
و از ابیات پایان قصیده است:
گفتم ز جود شاه به عالم قصیده ای
کز آن روان فکر پر از شکر آمده
ابیات این قصیده هر آن یک به دلبری
مانند حسن روی بتان دلبر آمده
هر مصرعی ازین چو یکی حور لاله رو
هر بیت آن دو ماه پری پیکر آمده.
وفات ناطق به سال 1230 ه. ق. اتفاق افتاد. رجوع به ریحانهالادب ج 4 ص 153 و مختارالبلاد ص 88 و مجمعالعصر ج 2 ص 526 و آتشکدۀ آذر ص 209 و قاموس الاعلام ج 6 و فهرست کتاب خانه مجلس شورای ملی ص 674 و طرائق الحقایق ج 3 ص 113 و مجلۀ ارمغان سال 18 ص 594 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(شِ قِ اِ فَ)
مؤلف مجمع الفصحاء آرد: نام او آقامحمد و شغل وی خیاطت و حالتش قناعت طبعش عالی و اشعارش حالی در شیوۀ غزل سرایی طرزی دلپسند دارد. معاصر هاتف و آذر بوده است و او راست: دیوان غزلیات. گویند اشعار او به ده هزار رسیده است در غزلیات مضامین عاشقانه دارد از آن جمله است:
تاجر عشقم به کف مایه و سودم وفا
تا که شود مشتری تا چه دهد در بها
ما و دل بی نصیب هر دو فقیر و غریب
تا که شود مهربان تا که شود آشنا.
وفات وی به سال 1181 هجری قمری اتفاق افتاده است. (از مجمع الفصحاء ج 2 ص 346). و رجوع به الذریعه ج 9 ص 672 شود
لغت نامه دهخدا
(یِ قِ اِ فَ)
نام او علی اصغر و شغلش دوزندگی بود و معاصر مؤلف مجمع الفصحاء بود و غزلسرایی میکرد. (از مجمع الفصحاء ج 2 ص 249)
لغت نامه دهخدا
(ثِ)
نام یکی از شعرای اصفهان. از اوست:
ای آنکه ترا زیاده از جان دارم
در عشق تو نی سر و نه سامان دارم
تا دل دارم درد تو دارم در دل
تا جان دارم غم تو در جان دارم.
(از تذکرۀ صبح گلشن ص 576)
لغت نامه دهخدا
(صِ رِ اِ فَ)
میرزا محمد، مشهور به گل کار و ملقب به درویش ناصر علی. وی از مریدان و مجذوبان نورعلیشاه است، و به روایت هدایت ’در تمام عمر به جز شلواری لباس قبول ننموده، اغلب در بیرون شهرستان به سر می برده’ است. او راست:
خراباتی که رندان را مقام است
برو صوفی که خامان را حرام است.
و نیز رجوع شود به ریاض العارفین ص 337 و سخنوران چشم دیده ص 122 و طرائق الحقایق ج 3 ص 88 و ریحانه الادب ذیل گل کار
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
عبدالوهاب (میرزا...) اصفهانی، ملقب به معتمدالدوله و متخلص به نشاط. از فاضلان و شاعران و خوشنویسان قرن سیزدهم و از مقربان دربار فتحعلی شاه قاجار است. به سال 1244 هجری قمری درگذشت. او راست:
طفلان شهر بی خبرند از جنون ما
یا این جنون هنوز سزاوار سنگ نیست.
مائیم و دلی خراب و آن نیز
یک روز به اختیار ما نیست.
تمام سوخته دودی نداشت بر سر آتش
تو کز جفا بخروشی خموش باش که خامی.
راز رندان خرابات مپرسید از ما
به کسی راز نگویند که گوید به کسی.
#
طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد
در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد
اختران فلکی را اثری در ما نیست
حذر از گردش چشم سیهی باید کرد
نه همین صف زده مژگان سیه باید داشت
در صف دلشدگان هم نگهی باید کرد
شب که خورشید جهانتاب نهان از نظر است
قطع این مرحله با نور مهی باید کرد
گر مجاور نتوان بود به میخانه نشاط
سجده از دور به هر صبحگهی باید کرد.
و رجوع به مجلۀ یادگار سال پنجم شمارۀ اول و دوم ص 142 و فارسنامۀ ناصری ج 1 ص 275 و پیدایش خط و خطاطان ص 252 و سبک شناسی ج 3 ص 332 و مجمع الفصحا ج 2 ص 509 و ریاض العارفین ص 312 و طرائق الحقایق ج 3 ص 121 و تاریخ ادبیات براون ج 4 ص 200 و ریحانه الادب ج 4 ص 193 و تاریخ اصفهان ص 147 و تاریخ ادبیات اته ص 201 و صبح گلشن ص 518 شود
لغت نامه دهخدا
(یِ اِفَ)
نورانی خباز، متخلص به نامی. او راست:
در عشق توام گشته دل و جان دشمن
ای در طلبت پای به دامان دشمن
در دست مرا دشمن و در جان دشمن
وز دست تو دستم به گریبان دشمن.
(از صبح گلشن ص 503) (قاموس الاعلام ج 6)
لغت نامه دهخدا
(یِ اِ فَ)
میرزا نامی اصفهانی، محمدصادق، متخلص به نامی. از شاعران قرن سیزدهم است، و به روایت هدایت در مجمع الفصحاء، وی به فنون نظم و نثر رغبت داشته و تاریخی مشتمل بر وقایع دولت کریم خان وکیل و دیگران نگاشته و منشیانه عبارت پردازی کرده است... در فن نظم به مثنوی سرائی راغب بوده، قصد تتبع خمسه داشته، سه مثنوی به نامهای: خسرو و شیرین، وامق و عذرا و لیلی و مجنون به نظم درآورده است. وی به دوران سلطنت نادرشاه درگذشت. آذر در آتشکده این ابیات را از مثنوی خسرو و شیرین وی نقل کرده است:
چو خسرو سوی شکّر کرد آهنگ
شکرلب ماند تنها با دلی تنگ
سیه گردید روز و روزگارش
به رسوائی کشید انجام کارش
عجب دردی است دور از یار بودن
صبوری کردن و ناچار بودن.
و شکوۀ شیرین از خسرو:
زمانه یار و گردون یاورت باد
شراب خوشدلی در ساغرت باد
ز حلوای شکر سیری مبادت
ز یار تازه دلگیری مبادت
بحمدالله که زودت آزمودم
بخاطر آنچه بودت آزمودم.
برای اطلاع بیشتر از احوال و آثار وی رجوع به مجلۀ آینده سال دوم ص 533 و فهرست کتاب خانه مجلس شورای ملی ص 181 و تذکرۀ صبح گلشن ص 502 و قاموس الاعلام ج 6 و مجمع الفصحاء ج 2 ص 523 و آتشکدۀ آذر ص 429 شود
لغت نامه دهخدا
(یِ بِ اِ فَ)
محمد رضا، متخلص به نایب. از شاعران قرن دوازدهم و معاصر با شیخ محمدعلی حزین لاهیجی است. او راست:
ناله پنداشت که در سینۀ ما جاتنگ است
رفت و برگشت سرآسیمه که دنیا تنگ است.
رجوع به قاموس الاعلام ج 6 و ریحانه الادب ج 4 ص 161 و تذکرۀ صبح گلشن ص 503 شود
لغت نامه دهخدا
(طِ قِ اِ فَ)
ملاّزمان. ازشاعران قرن یازدهم و مولدش کوهپایۀ اصفهان است. دردوران سلطنت شاه عباس دوم صفوی می زیسته، او راست:
چو مرغ دل به آن زلف آشیان کرد
پریشانی مرا زنجیربان کرد
به آن زلف پریشانی که داری
به ما یک روز هم شب می توان کرد.
رجوع به تذکرۀنصرآبادی ص 404 و ریحانه الادب ج 4 ص 153 و روز روشن ص 676 و نگارستان سخن ص 116 شود
لغت نامه دهخدا